۱۳۸۹/۰۸/۰۵

لاک پشت ها هم پرواز می کنند

سال سوم دانشگاه بودیم. قبل از کلاس مدیریت کیفیت با دکتر آقایی،چند ساعتی وقت خالی داشتیم. 4 نفر بودیم.تصمیم گرفتیم برویم سینما. حالا نزدیک علم و صنعت سینما از کجا بیاوریم؟! رفتیم میدان امام حسین و یک سینمای عمله دونی دیدیم.از خیرش گذشتیم و رفتیم میدان انقلاب سینما سپیده. بلیت  " لاک پشت ها هم پرواز می کنند" ساخته بهمن قبادی را گرفتیم. رفتیم فیلم را دیدیم.فیلمی در مورد عراق , در مورد تجاوز سربازان عراقی به كردهای عراق. وقتی از سالن بیرون آمدیم چشمهای چهارتایمان از بس گریه کرده بودیم پف کرده بود! ریحانه می گفت مثلاً خیر سرمان آمدیم تفریح کنیم نشستیم زار زار گریه کردیم!
ولی من خیلی خوشم آمده بود. نمیدانم چرا ولی فیلمش بدجوری به دلم نشسته بود. شاید یک علتش علاقه ام به زبان کردی باشد.از آن معدود فیلمهایی بود که هیچوقت فراموششان نمی کنم. از آن فیلمهایی که عمق احساساتت را تحریک میکنند.آنقدر عمیق که بعد از دیدن فیلم، غم عجیبی را درونت حس میکنی.این فیلم بعداً کاندیدای ورود به اسکار هم شد.
امروز داشتم فکر میکردم شاید لاک پشت شدن من ربطی به علاقه ام به آن فیلم داشته باشد!


هیچ نظری موجود نیست: