۱۳۸۹/۰۷/۰۷

دیشب تولد یکی از دوستانم بود. خودش اصلاً خبر نداشت و قرار بود وقتی می آید خانه و در اتاقش را باز میکند، با دیدن یک ایل آدم سورپرایز شود. البته قیافه اش خیلی نشان نمیداد که سورپرایز شده باشد ولی خودش میگفت تا یکربع از هیجان می لرزیده.
طبق معمول مهدی برنامه های سرگرم کننده برایمان اجرا کرد! از رقص های منحصر بفردش گرفته تا نواختن پیانو. دلم برای همسایه هایشان سوخت که مجبور بودند تا نصفه شب صدای جیغ ها و بالا و پایین پریدن های یک عالمه آدم را تحمل کنند. شب خوبی بود.

۱۳۸۹/۰۷/۰۴

تولد، تولد، تولدت مبارک...

امروز یکدفعه دوستانم توی شرکت آمدند اتاقمان و برایم گل و هدیه تولد آوردند.اصلاً انتظارش رو نداشتم چون یک هفته از تولدم میگذره وکلی سورپرایز شدم :)
امسال تولد نگرفتم به خاطر پایان نامه! ولی همین که دیدم همه دوستانم تولدم رو تبریک گفتند کلی ذوق کردم، بیشتر از هر سال.

۱۳۸۹/۰۶/۲۹

منشور حقوق بشر کوروش

منشور حقوق بشر کوروش که بیش از صد سال است در بخش ایران باستان موزه بریتانیا نگهداری می شود،قرار شده به مدت چهارماه در ایران بماند.
این " نبشته " در سال 538 پیش از میلاد به فرمان کورش بزرگ هخامنشی و به هنگام ورود به شهر بابل نوشته شده است، نوشته ای که برگردان آن حیرت باستان شناسان را برانگیخت.
" آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. من برای صلح کوشیدم. برده‌داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد … فرمان دادم … تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند...اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم."

این سخنان پادشاه پیروز و فاتح شهر بابل از آن رو اهمیت دارد که بدانیم در کتیبه های بازمانده از دیگر پادشان بزرگ و قدرتمند گذشته همچون " آشور نصیرپال " (884 پ‌م.)، " سِـناخِـریب " (689 پ‌م)، " آشور بانیپال " (645 پ‌م.) پادشاهان آشور و " نبوکَد نَصَر دوم " پادشـاه بـابل (565 پ‌م.) چنان پیروزمندانه از غارت و جنایت بر علیه مردم سرزمینهای مغلوب سخن رانده شده که مو بر تن هر جنبنده ای راست می کند.
این منشور کجا و وضعیت امروز ما کجا...

۱۳۸۹/۰۶/۱۶

مدرسه

امسال هم دبیرستانمان طبق رسم هر سال افطاری داد و همه مان را دور هم جمع کرد.برخلاف سالهای اول فارغ التحصیلی که یکی یکی خبر ازدواج بچه ها میرسید و بچه ها با عکسهای عروسیشان می آمدند، الان که 9 سال از فارغ التحصیلیمان می گذرد یکی یکی خبر بچه دار شدن همکلاسی ها می رسد و مادر ها با بچه شان می آیند افطاری مدرسه. هنوز باورم نمیشود دختر بچه هایی که گروه سرود راه انداخته بودند حالا مادر شده اند.ولی وقتی به بچه ها نگاه می کنی هنوز همان بچه های 17 ساله بازیگوش را می بینی که از پنجره کلاس بیرون می پریدند، توی حیاط مدرسه حس هیجان بسکتبال بازی کردن زنگ تفریح ها هنوز برایت تازه است و جای آنها که نیستند خیلی خالی است و اینها که مانده اند هم خیلی هایشان زمزمه رفتن ز این سرزمین را می کنند. معلم های ما دیگر خیلی هایشان باز نشسته شده اند و آنها که هنوز در مدرسه هستند گرد پیری کم کم دارد بر چهره شان می نشیند. وقتی بعد از 9 سال ما را می بینند کلی ذوق می کنند ، عشقشان همین مدرسه و بچه هایش است.

۱۳۸۹/۰۶/۱۰

اندر فوائد پایان نامه

بعد از دو سال و نیم باز رفتم کتابخانه ملی. یاد اولین روزی افتادم که با نیلی رفتیم عضو شدیم. وقتی وارد تالار شدم حس کردم خیلی دلم برای اینجا تنگ شده بود. یادم آمد اولین روزی که وارد این فضا شده بودم عاشقش شدم. حیف که این همه وقت نیامده بودم اینجا. حالا این پایان نامه بهانه خوبی بود که دوباره بیایم. با این حساب پایان نامه آنقدرها هم که فکر میکردم بد نیست :)