دیشب به بهانه اومدن یکی از بچه ها به ایران قرار شد بچه های دانشکده دور هم جمع شیم. من که یه مدته از آدم به دور شدم حس و حال رفتن نداشتم. خودش زنگ زد گفت پاشو بیا با هم بریم.
خیلی ها اومده بودن. با دیدن چند نفر واقعا" سورپرایز شدم. ۵ سال میشد که ندیده بودمشون.
موقعی که بچه ها داشتن عکسای عروسی همدیگه رو می دیدن، داشتم فکر می کردم الان همه سوال ها اینه: کی ازدواج کردی؟ اسم همسرت چیه؟... ، چند سال دیگه سوالها اینا خواهد بود: کی به دنیا اومده؟ اسمش چیه؟!
حالا دیگه رفت تا چند وقت دیگه که همدیگر رو ببینیم، شاید ۱ سال دیگه یا ۲ سال یا شایدم بیشتر!
خیلی ها اومده بودن. با دیدن چند نفر واقعا" سورپرایز شدم. ۵ سال میشد که ندیده بودمشون.
موقعی که بچه ها داشتن عکسای عروسی همدیگه رو می دیدن، داشتم فکر می کردم الان همه سوال ها اینه: کی ازدواج کردی؟ اسم همسرت چیه؟... ، چند سال دیگه سوالها اینا خواهد بود: کی به دنیا اومده؟ اسمش چیه؟!
حالا دیگه رفت تا چند وقت دیگه که همدیگر رو ببینیم، شاید ۱ سال دیگه یا ۲ سال یا شایدم بیشتر!