۱۳۸۸/۰۶/۰۹

بچه های دانشکده

دیشب به بهانه اومدن یکی از بچه ها به ایران قرار شد بچه های دانشکده دور هم جمع شیم. من که یه مدته از آدم به دور شدم حس و حال رفتن نداشتم. خودش زنگ زد گفت پاشو بیا با هم بریم.
خیلی ها اومده بودن. با دیدن چند نفر واقعا" سورپرایز شدم. ۵ سال میشد که ندیده بودمشون.
موقعی که بچه ها داشتن عکسای عروسی همدیگه رو می دیدن، داشتم فکر می کردم الان همه سوال ها اینه: کی ازدواج کردی؟ اسم همسرت چیه؟... ، چند سال دیگه سوالها اینا خواهد بود: کی به دنیا اومده؟ اسمش چیه؟!
حالا دیگه رفت تا چند وقت دیگه که همدیگر رو ببینیم، شاید ۱ سال دیگه یا ۲ سال یا شایدم بیشتر!






هیچ نظری موجود نیست: