۱۳۸۹/۰۷/۰۷

دیشب تولد یکی از دوستانم بود. خودش اصلاً خبر نداشت و قرار بود وقتی می آید خانه و در اتاقش را باز میکند، با دیدن یک ایل آدم سورپرایز شود. البته قیافه اش خیلی نشان نمیداد که سورپرایز شده باشد ولی خودش میگفت تا یکربع از هیجان می لرزیده.
طبق معمول مهدی برنامه های سرگرم کننده برایمان اجرا کرد! از رقص های منحصر بفردش گرفته تا نواختن پیانو. دلم برای همسایه هایشان سوخت که مجبور بودند تا نصفه شب صدای جیغ ها و بالا و پایین پریدن های یک عالمه آدم را تحمل کنند. شب خوبی بود.

هیچ نظری موجود نیست: