۱۳۸۹/۰۷/۲۸

به یاد شاملو


دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است نازنین
و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
و در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

۵ نظر:

ناشناس گفت...

salam khanumi,
umadam webloget va ye dafe kollisho khundam ta kheili ghabl!!!! dus daram neveshtehato hesse khubi behem dad
hamishe shaad bashi
ye hamklase ghadimi: az noe saeede kd!!!o

ناشناس گفت...

سلام
وبلاگی که آپدید نشه باید درشو .... نه اشتباه نکن، باید به در کوفتن ادامه داد.
کابوس یه بخشیش به روان ربط داره و یه بخشی به غذا، مخصوصا به گوشت !!!!!!!
شاد باشی - موسی

zahra گفت...

salaaaaaaaam,dooste khodam,webloget ghashange,doosesh dashtam,

زرافه خوش لباس گفت...

روزگار غریبی است نازنین
آه از این نهان کردن ها....

لاکی گفت...

سعیده جون خوشحالم که دوست داشتی.
زهرا جون شرمنده،ایندفعه اومدی یه ذره بیشتر آدرس بده بدونم دقیقاً کدوم زهرایی.