۱۳۸۹/۰۷/۱۲

گر از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را

روژین هم خداحافظی کرد و رفت. تعداد دوستانم که مانده اند از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است، تازه اینها هم قصد رفتن دارند و دیر یا زود بارشان را می بندند و می روند. احساس تنهایی می کنم. حس میکنم هرکس که میرود تکه ای از خاطرات گذشته مرا با خودش می برد. لعنت به این مملکت که همه را آواره دنیا کرده.

هیچ نظری موجود نیست: