۱۳۸۹/۰۸/۲۵

نگار من که به مکتب نرفت و ...

روز دفاع فکر میکردم همکارانم هم می آیند ولی هیچکدامشان نیامدند. امروز تازه نهار خوردنمان تمام شده بود که یکی از همکاران آمد در نهارخوری و گفت بیایید بالا مدیر کارتان دارد. خیلی تعجب کردم. آخه هیچوقت برای کار نمی فرستاد دنبالم در نهارخوری. خلاصه با تعجب آمدم اتاقمان و دیدم برایم یک هدیه گرفته اند به مناسبت فارغ التحصیلی. اصلاً انتظارش را نداشتم و خب معلومه که کلی هیجان زده شدم. یک دیوان غزلیات حافظ نفیس دو زبانه با نگارگریهای استاد فرشچیان.
تفالی هم زدم با این نیت که بروم دنبال دکترا یا نه که جناب حافظ فرمودند:

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد

بله همانطور که ملاحظه می کنید حافظ هم اعصاب نداره ما بریم دکترا بخونیم :)

۵ نظر:

زرافه خوش لباس گفت...

حافظ چقدر قشنگ جوابت رو داده.
"نگار" هم كه خودش مملو از سنخيت است.
مدير خوش ذوقي داري...

ناشناس گفت...

YE JORAAYEE HAFEZ MIKHAD bEGEH SHOMA DANESHGAH NARAFTEH DOKTORIN .MOVAFAGHYATETONO RA TABRIK MIGAM

لاکی گفت...

nashenas mamnunam.vali kash be in majhuli nabudi va midunestam ki hasti.injuri behtare

لاکی گفت...

راستی زرافه جونم راست میگی نگار که منم!

zahra گفت...

dame hafez garm,rast mige dige ,narii doctora,ye vaght manam donbalet beram:)