۱۳۸۹/۱۰/۱۸

من خوشبختم؟!

خوشبختی توپی است که وقتی می غلتد به دنبالش می رویم و وقتی متوقف می ماند به آن لگد می زنیم.
                                                                                                                            
این را "شاتو بریان" گفته ولی این دقیقآ کاریه که من میکنم!چنان لگدهایی هم زده ام به این توپ که نزدیک بوده پاره بشه و دیگه هیچوقت نغلطه!

۹ نظر:

زرافه خوش لباس گفت...

جمله شاتو بریان قشنگ بود همون کاری که تو زندگی می کنیم. ولی اگر توپه ایستد و ما هم بایستیم اونوقت خوشبختی چی میشه پس؟
(راستی مگه شاتو بریان اسم ساندویچ نیست!)

لاکی گفت...

هم اسم غذاست هم اسم یه آدم!

نیلی گفت...

هاها... شوت چرخشی :دی

داستان تکراری گفت...

سلام لینک شدین.تو وبلاگ من.

ناشناس گفت...

سلام من آپم.

زرافه خوش لباس گفت...

آره بابا. خوشبختي.
آپ كن ديگه. حوصله ام سر رفت.

ناشناس گفت...

شوت زدن همیشه بد نیست فکرش رو بکن که بخوای این توپ خوشبختی رو یه شوت محکم بزنی و نتیجه اون یه گل باشه اونوقت می بینی که شوت زدن بد نیست حتی شاید جایی لازم باشه شوت بزنی فقط بپا که بی هدف شوت نزنی

خدای اعتماد به نفس گفت...

کوهپیمایی ...
آدم تمام طول مسیر به قله اش خیره میشه و با خودش میگه اگه برسم بهش، ...
وقتی میرسی بهش همون لحظه که آخرین قدم رو بر می داری و میرسی بهش، ...
مبهوت فقط نگاه می کنی!
می دونی چرا؟
چون تازه می بینی اینجایی که فکر می کردی آخرشه تازه اولشه...
چون قله های بعدی رو می بینی!
تازه می بینی چقدر کوچیکی!!!
تازه می فهمی چقدر برای رسیدن به قله های بعدی باید راه و روش بلد باشی!!!!
چقدر دیگه باید یاد بگیری!
چقدر باید صبر داشته باشی!
چقد باید سختی ها رو تحمل کنی!
چقدر باید جای راحتت رو ترک کنی و دل بکنی و بری!
بعدش یه لحظه غمگین وافسرده میشی!
یه لحظه بعدتر می ترسی.
اما یه چند وقت که میشینی و از اون بالا خوب نگاه می کنی یه حسی درونت بیدار میشه.
آروم زمزمه میکنه که می دونی اگه به قله ای می رسیدی که دیگه هیچ قله ای بعدش نبود حال و روزت چطور بود؟
اون وقت قدر تمامی سختی های گذشته و رسیدن به قله های آینده رو می فهمی!
تازه قدر همه اون منظره های آفتابی، ابری، بارونی دشت های میون راه رو با جون و دل حس میکنی.
مهم نیست روزها چقدر سخت باشن!

مهم اینه که قدرشون رو بدونی!

داستان تکراری گفت...

سلام من بروزم .
همون که خواهرتان گفت