۱۳۸۹/۱۱/۱۷

جایی برای زندگی

یک سفر کوتاه به یزد فرصت خوبی بود که از افکار خودم بیرون بیایم. هدف از سفر دیدن خانواده همسرم بود ولی عملاً برای من فایده های دیگری هم داشت. مثلاً اینکه خیلی از انگیزه های از دست رفته ام در حال بازگشت است.
 وقتی زندگی آرام و با آسایش  آنها را می دیدم حس میکردم چقدر زندگی در آنجا  شیرینتر و راحت تر از شهر بزرگی مثل تهران است. دغدغه هایی مثل ترافیک هر روزه و الودگی هوا و...
کلاً ریتم زندگیشان آرامتر است و به همین نسبت خودشان هم آرامش بیشتری دارند. خیلی از چشم و هم چشمی ها آنجا دیده نمی شود. من با اینکه در تهران متولد شده ام ولی دیگر تحمل شلوغیها و معضلات این شهر را ندارم. البته حدس میزنم در شهری مثل یزد هم حوصله ام سر برود چون دیگر زیادی آرام است و خیلی ازامکانات و تفریحاتی که در تهران هست را ندارد.
خلاصه اگر فرصتی برایم پیش بیاید ترجیح میدهم در تهران زندگی نکنم. 

۴ نظر:

داستان تکراری گفت...

سلام خوشحالم که خوشحالید. ممنون که سر زدید. یزد خوب بود؟
من در ساری زندگی میکنم و از همین امکاناتی که دارد به نحو احسن استفاده میکنم. آیا کسی که در تهران است میتواند بدون دغدغه حتی از بعضی امکانات استفاده کند؟ خیلی سخت است. من هم تهران بودم ولی فرار کردم. الان خیلی راضیم.

لاکی گفت...

:) چه خوبه که فرصتشو پیدا کردین که برین.

افشین گفت...

میگن تو سوئد یا اشیدم تو کل اروپا یک حرکتی رو شروع کردن به نام نهضت آهستگی چون اینطوری کارا بهتر انجام میشه :)

mast گفت...

نکات جالبی مطرح کردید یکی آرامش در اون محیط بود و دومی امکانات تهران
ای کاش این دو با هم بود یعنی آرامش رو در تهران داشتیم و فرصتی برای استفاده ار امکانات شاید اگه فرصت کافی داشتیم به این نتیجه می رسیدیم که تهران هم امکانات نداره بلکه ما فقط فکر میکنیم که امکانات داره