رفتم نمازخانه شرکت که دیدم بخاری برقی آتش گرفته و کاملاً سوخته و آب شده، یکی از خانمهای همکار هم چسبیده به بخاری و چادری رویش کشیده و خوابیده. سریع او را که به خواب سنگینی هم فرو رفته بود بیدار کردم. بیچاره از ترس مانده بود چکار کند. یعنی 5 دقیقه دیرتر رسیده بودم او هم آتش گرفته بود. دویدم و به نگهبانی خبر دادم و آمدند با کپسول آتش نشانی آتش را خاموش کردند.وقتی آتش خاموش شد میگفتند خوب شد آمدی اینجا وگرنه آتش سوزی بدی شده بود.
۴ نظر:
آخي...پس فرشته نجات بودي
آخ آخ !! الان علی آبادی باید بیاد تشکر کنه و قدردانی
راستي از كسي كه موضوع پايا نامه اش مديريت ريسك بوده همين هم بر مي ياد. پيشگيري از ريسكهاي احتمالي....و صد البته ريسك جدي در سازمان.
به مجهولی از مپنا: تابلوتر از این اسم نبود انتخاب کنی؟ از صد تا معلوم واضحتره!حداقل من یه کار مفید در زمینه اچ اس ای انجام دادم، نه مثل بعضیا که فقط بلدن متر کنن!
ارسال یک نظر